روزمرگی های یه ویلچری

امروز ناظرین به همراه کاردرمان اومدند

ناظری که آموزش میده به کاردرمان گفت این ورزش ها رو هم باهاش کار کن، یکی اینکه وقتی چهارزانو میشینه با کردن صاف بیاد جلو طوری که سرش نیفته دو اینکه به طرفین بره و سرش رو به خلاف طرفی که رفته انجام بده سه اینکه به عقب تا جایی که میتونه بره، همه اینها رو در حضور ناظره انجام دادم، بعد گفت دراز بکش و پل بزن، و من دراز کشیدم و پل زدم، بعد گفت به سمت مبل بشو و پات رو بذار لبه مبل و انجام بده، و من انجام دادم و به کاردرمان گفت این پل بهتره

بعد که همه شون رفتند، کاردرمان زنگ زد و گفت اگه میشه من به جای فردا امروز بیام چون جایی که میخواستم برم کنسل شد، ما هم گفتیم مشکلی نیست اومد و همون تمرین ها رو انجام داد و در آخر هم روپوشم رو در آوردم و رو کردم و پوشیدم

بعد چهار دست.و پا رفتم و بعد روی مبل رفتم، روی مبل که خواستم بلند بشم اول چهار شماره دوم ٧ شماره سوم ٨ شماره چهارم ٩ شماره و آخر هم ١١ شماره، کتاب هم خوندم ولی خلاصه ش رو فردا مینویسم